پاگشا

ساخت وبلاگ

دیشب تا مهمونها برن ساعت ۳ شد و یک روز سراسر دوندگی و تلاش به پایان رسید. الان نشستم و با دیدن چهره های خندون چهل و یک نفر توی عکس لبخند میزنم. درسته قیافه م شبیه کوفته وارفته ست و اگه بچه ها از صبح نمیومدن کمکم ، هیچ جوره از پس افطاری و شام بر نمیومدم ، ولی آدم‌های زیادی بهشون خوش گذشت و صدای قهقهه شون با دیدن فیلم های قدیمی قطع نشد .

شام هم خیلی خوب و عالی از کار درومد و با همیاری جمعی خانم ها ، کلی ظرف شسته و جابجا شد. تنها لنگی کار ، تاخیر یکی دو ساعته همسرجان بود که به خاطر فوت خواهر دوستش، به مهمونی پاگشای عروس و دامادهای جدید فامیل دیر رسید که دور از ذهن نبود. از اونجایی که همه خاطرات بسیار زیادی از دوران کودکی شون در خونه قدیمی ما داشتند عروس دایی محمدرضا و داماد دایی قاسم رو در توری رایگان با جزء جزء ساختمان آشنا کردند و با تعریف ماجراها و مهمونی های زیادی که در خونه عمه شون گذرونده بودند ، یاد گذشته رو زنده کردند.

خلاصه که شکر خدا این مهمونی هم به خیر و خوشی گذشت و تا شنبه شب که میخوام گروه خانه فرهنگ رو برای افطاری ببرم کافه چلیکا از مهمونی خبری نیست

مالی2...
ما را در سایت مالی2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahrbanookhanom بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 14:56